خوبم:
خوبم؛
شبیه فانوس کنج انباری
که دل پری از لامپ ها دارد
خوبم،
شبیه گلدان کنار پنجره
که با حسرت
گل های آفتابگردان مزرعه را می نگرد
خوبم؛
شبیه قایق خسته
در خشکی
که می داند دیگر به آب نمی افتد
خوبم؛
شبیه نوار کاستی
که سال هاست آواز عشق اش
در پس خاطره ها جا مانده
خوبم...
تو چطوره؟!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
هیچوقت هیچ چیز رابی جواب نگذارجواب نگاه مهربان رابالبخندجواب دورنگی راباخلوصجواب مسئولیت راباوجدانجواب خشم راباصبوریجواب گناه رابا بخشش...
افکار منفی مثل حسادت، نفرت و خشم نسبت به دیگرانمثل این است که زهر بخوریم اما امیدوار باشیم دیگران بمیرند...
پولدار بودن یا نبودن،ازدواج کردن یا نکردن،درس خوندن یا نخوندن،
خوشگل بودن یا نبودن، مساله این نیست،مساله خوشحال زندگی کردنه! لذت بردن!
همیشه تو زندگیم اگه مشکلی پیش اومده، یا به خودم بخشیدم یا تقصیر رو گردن کسِ دیگه ای انداختم. اما این گندی که الان دارم می زنم، در حالی که میدونم تبعات بسیار سنگینی رو هم به بار داره، هیچ جوره قابل چشم پوشی نیست. به یاد ندارم تو هیچ مقطعی از زندگیم همچین حرفی زده باشم، و نه حتا درک میکردم چطور آدما میتونن همچین حرفی در مورد خودشون بزنن، اما امشب واقعن حس کردم از خودم بدم میاد. بعد ازین حقیقت که از خودم بدم اومده متنفر شدم. و ازین همه حسِ منفی که د
این روز ها بار ها از خودم میپرسم ، خوبی؟و به خودم جواب میدم ، خوبم ... خیلی خوبم حتی به خودم لبخند هم میزنم از همان لبخندهای ...
من باید همه سعیمو برای داشتن یک حال عالی بکنم .
+بارون میاد و من در حال ترجمه (کتاب Margareta_Nordin_DirSci,_Victor)هستم و یک موزیک بیکلام آروم هم گوش میدم ... فضای سنگینیه در کل؛ ساعت هم که از نیمه شب گذشته ....
همیشه باید ته تهش تسلیم بشمو به خودم سخت بگیرم و بگم نباید خودخواه باشم در برابر آدما. حتی عزیزترینها هم شده که منو بازخواست کنن و من سعی کنم حقیقت رو بگمو به خودم تشر بزنم چرا اونجوری رفتار کردم یا چرا اون حرف رو زدم. یاداوریشونم آزارم میده. شاید نباید به خاطر همچین چیزهای کوچیکی گریه کنم. اما نمیتونم. نمیتونم.
اون سعی میکنه بروی خودش نیاره که دیشب چیکار کردو حال من دوباره بد شد. برعکس من اصلا نمیتونم تظاهر کنم همه چیز تموم شده. مثل تمام ای
سلام
من برگشتم!!
اینم از آخر سربازی!
توی یه جزیره فوق حساس و امنیتی و فعالیت های سربازی زیاد و همچنین رد یه پیشنهاد کاری از اونجا اومدم خونه و واقعا خوشحالم.
الان چند وقته ناراحتی ندارم.
الان چند وقته خوشحالم.
الان چند وقته دنیا برام رنگارنگ شده!
الان چند وقته دارم به پیشرفت فکر میکنم دارم به روایت نصر فکر می کنم.
الان چند وقته که غمی از رفتن یکی از خوشحالی هام ندارم، چون دلایل خوشحالیم اینقدر زیادن که یکیش بره، بقیشون جاشو پر میکنه.
الان دارم س
من خوبم. من خوبم. من خوبم. میتوانم همینجا هزار بار بنویسم که من خوبم اما آدمها خستهکنندهاند. زندگی سخت است و روزمرگی کسالتبار کلمنتاین. خیابانی که هر روز بر رویش قدم میگذارم و شهری که در آن ننفس میکشم بویِ لجن میدهد. فقط ادامه میدهی و میشوی امتدادِ بیهودگی؛ در روزگارِ افتخار به این بیهودگیها و بطالتها اما من شرمسارم. اما من هنوز احساس میکنم جایی کم گذاشتهام. ادامه. امتداد. بیهودگی. نه برای این که دلیلی داشته باشم. نه. اتف
ببینید کی اینجاست!
تو این تایم خیلی اتفاقا افتاد.خیلی وقته پستای عمیر نخوندم شاید به خاطر اینه که نمیتونم زیاد چیزی بنویسم.
" این روزا حالم خوبه"جمله ی غریبی شده بود برام.اما واقعا خوبم.من اوقاتم رو با کلاسای دانشگاه و گوگولم پر میکنم.راضیم.زندگی جدید حس جدید.
مثل گل تو گلدونیم که جاشو عوض کردن :))))))) فقط من گلِ بن سای نیستم.
دوستش دارم و این قشنگ ترین چیز ممکنه.
سلام بچه هاخیلی وقته کامنتی بینمون رد و بدل نشده
اما وقتی میبینم اون قلب پایین پست ها عددش هی بیشتر میشه میلم به نوشتن باقی میمونه
من خوبم.روزهای عجیب یا بهتره بگم دوران عجیبی از زندگیم رو طی میکنم که در حال حاضر خودم هم نمیدونم قراره چی بشه.بگذریم
کامنتهای این پست بازه.
بنویسید برام ؛) هرچی دوست دارید.هرطور دوست دارید
شناس ، ناشناس ، انتقاد ، پیشنهاد.هرچی
خسته ام...
خیلی وقته خستهام...
فقط دارم وقت رو یجوری میگذرونم.
هربار با یه جرقه ای، یه بهونه ای، یه برنامه ای...
ولی پشت همه ی تلاشها و دست و پا زدنام،
مثل آدم خوابی که بختک افتاده روش و صداش در نمیاد،
خیلی وقته مرده ام...
سلام سلاممن اوووومدم دوباره اما اینبار با یه عالمه حال خوووب
اغلب اینجا از ناراحتیام و دغدغه هام مینوشتم
ولی امشب اومدن از حال خوبم بعد از مدتها بنویسم
من خیلی خوبم
این مدت خیلی طولانی درگیر غول بزرگ ایده آل گرایی شده بودم که داشت نابودم میکرد و اگر استادم نبود و به دادم نمیرسید معلوم نبود تا کی و کجا این حال بد رو با خودم میبردم
خداروشکر واقعآ
این مدت خیلی خیلی کم میام بیان بیشتر اینستام و مینویسم
بچههایی که دوست دارن کامنت خصوصی
من خوبم..باور کن:)
فقط سرجلسه امتحان یه لحظه مکث کردم
تا اسمم یادم بیاد...اسمم چی بود؟!! یادمه تو خوب بلد بودی صداش کنی..
من خوبم...باور کن...
وقت برگشتن همون راهی که ما دوتایی با هم رفتیمو
یک نفره برمیگشتم
دقیقا همون راهو
همون کوچه ها رو
تو نبودی، من حتی همون شعری که برات خوندمو زمزمه کردم
سردرد داشتم یکم ولی
من خوبم...باور کن...
از فروشگاه رد شدم
اون خانومه دید، تنها بودنمم دید
انگار سرشو انداخت پایین تا بیشتر ناراحت نشم
ولی من ناراحت نبودم
من خوبم..
اگر دیدید سوپاپی در خودرو سوراخ شده توجه کنید سوراخ شده نه اینکه کج شده، چند دلیل دارد که عبارتند از :
۱_خوب نبودن جنس سوپاپ
اگر جنس سوپاپ خوب نباشد امکان سوراخ شدن سوپاپ در لبه ها یا وسط سوپاپ هست ولی ایا ممکن هست جنس سوپاپ خوب باشد ولی سوراخ شود در جواب باید گفت بله که شامل بقیه دلیل ها می شود که در ادامه ذکر می شود .
۲_ رد کردن تایم
۳_ اگر سوپاپ هوا سوراخ باشد ممکن هست اشغالی در لای سوپاپ باعث سوراخ شدن سوپاپ شود .
۴_ اب بندی نبودن سوپاپ ها ، سیت
خوب نیستم...نمیدونم تا کی باید هی حرفامو قورت بدم..تا کی بغض بشن..گوله بشن و خفه ام کنن...قلبم درد میکنه..از اینکه هی به حال خوب بقیه فکر کنم.. از اینکه جواب چیزی شده؟؟؟ بشه :ی ذره خستم...هوووف...
کاش میتونستم جای بغضم..خودمو قورت بدم...کاش میشد تموم شم..کاش میشد...
من خوبم. تصمیم گرفتم مواجهه با موضوعاتی که دوست ندارم رو بذارم برای بعد و فعلا روی خودم و زندگیم تمرکز کنم. با اعلام عمومی تصادفی نبودن تصادفت چیزی عوض نمیشه فقط درد یه سری آدم بیشتر میشه. درد خانوادهی بیچارهت و دوستای بیچارهت و بچههای کوچک بیچارهت. پس بذار این وسط فقط من درد بکشم. درد تمام این آدما رو من بکشم. و نتیجهی همهی این درد رو متمرکز کنم روی تنفر از تو. و از همهی خاطرات قشنگی که به عنوان اولین نفر واسه من ساختی.
جواب مرحله 1 بازی صیقل کلاسیک
جواب بازی صیقل
جواب مراحل بازی صیقل
۱ ==> ایران
جواب مرحله 2 بازی صیقل کلاسیک
۲ ==> تلگرام
جواب مرحله 3 بازی صیقل کلاسیک
۳ ==> شبکه سه
جواب مرحله 4 بازی صقیل کلاسیک
۴ ==> لایک
جواب مرحله 5 بازی صقیل کلاسیک
۵ ==> علی صادقی
جواب مرحله 6 بازی صقیل کلاسیک
۶ ==> کلاه قرمزی
جواب مرحله 7 بازی صقیل کلاسیک
۷ ==> گوگل
جواب مرحله 8 بازی صقیل کلاسیک
۸ ==> سیبیل
جواب مرحله 9 بازی صقیل کلاسیک
۹ ==> اینستاگرام
جواب مرحله 10 بازی صقیل
من فکر کردم بلدم. بلدم که وانمود کنم.
اما انگار اون شب، یه چیزی شکست. یه چیزی که احتمالا درست نمیشه، حداقل نه به این زودی. دلم نشکسته، نه، نمیدونم چیه که خرد شده و وجودم رو خردهشیشه پر کرده. اما هرچهقدر هم که بگم و بخندم و تشکر کنم و تعریف کنم، اون چیزی که خرد شده انگار قرار نیست برگرده. من خوبم. من خوبم. من خوبم.
+تو هم همینطور، میشه محض رضای خدا دست از وانمود به شناختن من برداری؟ تو هیچی راجع به من نمیدونی، هیچی. علاقهای هم ندارم ک
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
صبح روز تعطیل/ منمو(تنها)/ کلی لباس کثیف/ که باید شسته بشن/ و صد البته دوست خوبم ماشین لباسشویی/^_^/ لباسشویی خیلی دوست خوبیه!/ اون لباسهارو میشوره تمیزشون میکنه/ و آبکشیده تحویل میده!/ رفیق خوب رفیقیه که از زحمات آدم کم کنه/ مثل لباسشویی/ مثل لباسشویی باشیم ^_^
پ.ن: خُل شدم نه!؟
خوبم باورکنید خوبم !
اشک هایم را ریخته ام غصه هایم را خورده ام بغض ها را قورت داده ام
نبودن هارا می شمارم و ترس هایم را می کشم دیگر چه میخوام ؟؟
عجیب است این روز ها خالی ام از دلتنگی ، خشم ،نفرت و حتی
عشق
خالی حتی از احساس ...
و چقدر سخت است هر چه می خواهد میگوید و مجبورم به سکوت حتی نمی پرسد که ناراحت شده ای ؟
و من تنها چاره ام این است اشکی بریزم و بگویم اشکالی ندارد...
به قول بعضی ها :
همیشه معشوق شاهه عاشق مث برده
همیشه عاشق قبلشو یه جایی
چقدر این روزا همه چی قاطی شده نه؟
سفر تو، نبودن من، جدایی بهار و امیر، بارداری ژیلا، پیدا شدن سیگار تو کلاس، خوب کار نکردن پکیج خونه، یاد خاطرات گذشته، دی ماه نحس ۹۲، شکستنم.
چقدر اینروزا یاد گذشته میکنم. میدونم درست نیست بحث کردنش اما اگه اون تصادف لعنتی نبود الان همه چی یه جور دیگه بود.
دوشنبه برای مدت زیادی رفتی سفر و من بازهم نتونستم درست حسابی ببینمت. چند وقته درست حسابی همدیگه رو ندیدیم؟هوم؟
خیلی وقته دیدارهامون یک ساعته شده. خیلی وقته
امروز، داشتم می مُردم. اما تو نبودی.
امروز، همون طور که صدای بوق ممتد از توی سرم قطع نمی شد و آدم ها، فقط سایه های سیال و سیاهی بودند که جلوی نور رو گرفته بودند، دنبال تو می گشتم؛ می خواستم بلند شم و پیدات کنم و بهت بگم که خوبم، که نگرانم نباش، اما یادم میومد که تو نیستی، که نمی دونی افتادم روی زمین و دست هام، پاهام، سرم، کمر و شکمم ورم کرده و تک به تک، دارن خاموش می شن. تو نبودی که بخوام به خاطر تو، بلند شم. نبودی و این نبودنت فقط، دلسرد ترم کرد.
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
جواب بازی آمیرزا
جواب بازی آمیرزا رو در تمامی مراحل برای شما عزیزان آماده کرده ایم ، در ضمن این پست مدام در حال آپدیت شدن است و با هر آپدیت بازی آمیرزا و سوالات جدید ، جواب های جدید نیز در این صفحه قرار میگیرد.
دانلود بازی آمیرزا
جواب مرحله 1 بازی آمیرزا
۱- کلمات این مرحله : سگ/ سنگ
جواب مرحله 2 بازی آمیرزا
۲- کلمات این مرحله : زن/ گز/ زنگ
جواب مرحله 3 بازی آمیرزا
۳- کلمات این مرحله : آش/ آتش
جواب مرحله 4 بازی آمیرزا
۴- کلمات این مرحله : کاخ/ خاک
جواب
خیلی وقته عاشقانه کمتر مینویسم. بنا به دلایل مختلفی که یکشون تصورات خودم از سلیقه خواننده هاست. آره میدونم که اشتباه هست داشتن همچین تصوری، اما خب نمیشه نداشت. درسته یک نویسنده باید روش خودش رو داشته باشه، برای خودش و از وجودش بنویسه تا خواننده رو جذب کنه، باز هم نمیشه حس مسئولیتی در برابر خستگی کسی که تو رو میخونه نادیده گرفت. گاهی یکی از دوستان خوبم مهدیه، میگه مثل قدیما بنویس. با دلت بنویس و از عاشقانههای زندگی بگو. که من میترسم کسی حوص
یک ماه دووم آوردم. آفرین به من.
فضای خالی دلتنگی داره؟ انگار داره.
خوشحالم و زندگی با وجود تمام بهگاییها روی خوشش رو داره نشون میده. امتحان و کوییز و تکلیف داره از روم رد میشه ولی خوبم. خوبم. واقعا. درکم از زندگی تغییر کرده یه ذره. رنگا رو سردتر میبینم. بوهای خوش به جای لذتبخش بودن بینیام رو میسوزونن. در کل حس میکنم که همه دارن ادا درمیارن و کسی خود واقعیش نیست.
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد. اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم". بودن" وقتی میسّر است که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد. در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است. هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است. اگر" بودن " منوط به " بودن " است. حافظ می
تو این چند وقته خیلی فایل های قانون جذب رو گوش میدادم اینکه میگن خدا از جایی که فکرشو نمیکنی روزیت میده
تو این چند روز شروع کردم به شکرگزاری
امروز از یکی از محل کارهای سابقم تماس گرفتند و گفتند میخوان پول به حسابم واریز کنند اصلا خودم موندم
به خدا قانون جذب جواب میده
خدایا شکرت
خدای خوبم سلام
زمانی بود که نفس های عمیق می کشیدم، اکسیژن تازه وارد ریه هایم می کردم و یادم می رفت از تو تشکر کنم!
فکر می کردم نفس کشیدن حق من است.
هر زمان دلم میخواست فرزندم را در آغوش می فشردم و فراموش می کردم از تو بابت سلامتیش تشکر کنم
دلتنگی ها که سراغمان می آمد دورهمی می گرفتیم و از ته دل می خندیدیم، همدیگر را بغل می کردیم و می بوسیدیم و باز هم فراموش می کردم شکرت را به جا بیاورم
ادامه مطلب
کافیه یه موضوع پیش بیاد تا فکر و ذهنم مشغول بشه
عه لعنت به تو دنیا
دیشب قسمت ۲۶ ان سوی مرگ رو گوش میدادم.حس خوبی پیدا کردم
هر چند خیلی وقته قرآن خوندن رو دوباره مثل قبل شروع کردم ولی با سخنرانی دیشب با جدیت بیشتری قرآن می خوام بخونم
با این موضوعی که امروز پیش اومد کل تمرکزم رو گرفت .هر چند قران میخوندم و معنا رو هم همین طور ولی بازم حواسم پرت میشد
از فیلمهای ماه رمضون هم خوشم نیومد .خیلی وقته می خوام هیچ وقت تلویزیون نبینم
خیلی وقته می خوام
فکر میکردم سختی ادم رو مقاوم میکنه نمیدونستم میتونه کاری کنه که تعادل روانیت رو از دست بدی کاری انجام بدی بعد بهت بگن کارت اشتباه بوده در حالی که فکر میکردی درسته دوستام بهم میگن خوبی دوست دارم بگم خوبم خوبم ولی شبا کابوس میبینم از خواب میپرم دوست دارم بگم خوبم نگاه کن دارم درس میخونم ببین همه چیز عادیه ولی هیچ چیز عادی نیست خدا گم شده فالای حافظم همه قشنگن ولی ربطی به زندگی من نداره اتفاقای خوب هستن ولی برای من نیستند دوست دارم بگم خسته ام ا
امروز بعد از کلی سر درد و حال بد و خواب طولانی الان خوبم. میشه گفت خیلی خوبم، از اون حالها که کمتر بهم پا میده. ح هم داره فراموشم میکنه، قشنگ از لایک ها و توییتاش پیداست و مشغول دختر جدید تو زندگیشه. منم در حال لاسهایی با این و اون و وقت گذرونی.
دلم میخواد همیشه اینجور خوب باشم. همیشه ذهنم از چالش رها باشه. خستهام از بس جنگیدم و هیچی نشد. دلم میخواد زندگیم آروم و بدون جنگ باشه.
یکی پیشنهاد داد کتاب ظلمت آشکار رو بخونم. برم دانلود کنم و ب
تابستون بود که تربیت 1 برداشتمباید تابستون صبح اول صبح از رخت خواب دل میکندم و میرفتم دانشگاه گاهی انقدر خلوت بود دانشگاه که میترسیدمدانشکده تربیتم ته دانشگاه بود انگار که تو بیابون بود گاهی میشد صدای سگ شنید..میخواستم بهترین باشم. برا همین اگه یه دور نرم دویدن بود و یه دور پیاده روی من همشو تند میدوئیدم چون من مربی گری داشتم به اونا نمی گفتم ولی پیش خودم بهش فکر میکردم که من بهترمو خب دوئیدن زیاد اول صبح باعث میشه طعم خون توی دهنت حس کنی..
بی دلیل غمگینم. ...
دستم به کارام نمیره زیاد ، بی حوصله انجامشون میدم. دلم میخواد گریه کنم. دلم میخواد بخوابم. فقط بخوابمو به هیچی فکر نکنم. چرا دوباره اینجوری شدم. دلم نمیخواد روزمو از دست بدم. شاید باید خودمو مجبور کنم تا کار کنم. با این حال نمیدونم میشه یا نه... فکر نکنم. کاش مثل روزای خوبم بودم روزایی که با شوق کار میکردم و لحظه ای رو هدر نمیدادم.اما الان وسط این وضعیت مزخرفم. که حتی نمیتنم از جام پاشم. فقط احساس میکنم هیچی نیستم احساس میکنم همه
خب من تغییر زیادی با تحویل سال احساس نمی کنم و خیلی وقته دیگه جوگیر نمیشم بگم از امسال اینکارو میکنم و بر مشکلات غلبه می کنم و این صحبتا. در اولین روز تعطیلات هم آرزوی (تعطیل نبودن) کردم؛ متاسفانه مهمونی و مسافرت به مقصد مهمونی، تا امروز اجازه ندادن به هیچکدوم از کارام برسم.
+ حس بدی درباره اینکه یه آدم آشنا وبلاگم رو می خونه پیدا کردم. با اینکه چیزی نمی نویسم و اگه بنویسم هم حرف مهمی نیست، اما این موضوع آرامشم رو می گیره و باعث شده برای نوشتن
میدونید چرا اینقدر میگم
چون اثراتش هنوز تو زندگیمونه
بهنام ماشینم ۵۰۰ میلیونی خریده میگه عموهام بلد نبودن کار کنن
اخه بچه جون اون کاری که الان شما دارید میکنید حق خوریه که اینقدر براتون سود داشته
اصلا داداش چیع؟!؟!
بیچاره بابام سهمش از اون کارخانه از همه بیشتر داراییش کمتر ..چرااا؟!
چون همش میگفت اول داداشم ماشین بخره بعد من..
اول داداشم خونه بخره بعد من...
بیچاره بابام
آقا تهش قراره چی بشه من ازشون نمیگذرم
ضرر مالی به کنار گند زدن این
امشبــم هنوز بیدارم نمیدونم شاید زیادی حالم خوبه ، شـایدم زیادی حالم بده نمیدونم فقط میدونم بی خوابی زده کلم !
امشب تولد داداش بزرگم بود سوپرایزش کـردم خیلی خسته بودم ولی خستگیارو به جون خریـدم چون نمیدونم واقعا بخواد مهاجـرت کنه بره کدوم کشـور و کی برگرده نمیدونم دلم میخواست امشب که همه هستن کنار هم باشیـم بخندیم کنار هم شاد باشیم زمان زیادی رفت ولی الان خوشحالم چون حالم خوبه چون سبکم چون دیگه تخلیه روحی شدم...
من دختر بدی بـودم یه زمان
خب روز من خیلی وقته که شروع شده. امروز ساعت چهار بیدار شدم تا پنجو نیم کتابمو که سی صفحه ازش مونده بودو خوندم بعدش خوابیدم تا هشت اینطورا حالا کتابو تموم کردمو تازه میخوام برم سراغ اصل قضیه. برنامه تیر ماه رو که بهت گفتم نوشتم اومدم کتاب بدایهة الحکمة رو همون که عربی تقسیم کردم جوری که توی یک ماه بتونم تمومش کنم و خوبم یاد بگیرمش. و کتاب سیر حکمت در اروپا هم طی یک هفته بخونم چون باید برا خودمم یادداشت برداریشون کنم و باقی کارها مثل زبان عکاسی و
این ترم تموم شد و به جز یک درس نمرات بقیه دروسم اعلام شدن که خب جالب نبودن ولی به نسبت دو ترم گذشته قابل قبول! قسمت ناراحت کنندش یکی از درسام بود که با درصد اطمینان خوبی منتظر نمره ۲۰ یا ۱۹ بودم که خب استاد به ۱۶ قناعت کرده، اعتراض زدم امیدوارم جواب بده... اما خب در کل این ترم موتیویشن خوبی بود واسم...
ا بیوی تلگرامش رو برگروند به حالت قبل از آشناییمون باهم! تو این مدت چیزای زیادی نوشت که اکثرا مخاطبش من بودم (یا شاید من بودم :) ) ولی با دیدن بیوی امر
مَن,ما, اِن,اِذا,اَینما,مَهما:ادات,شرط هستند که اولین فعل را به شکل مضارع التزامیو دومین فعل را مضارع اخباری معنا میکنیم.
قبل جواب شرط (و) عطف کاربرد ندارد.
جواب شرط گاهی یک جمله ی اسمیه است.
فعل شرط می تواند ماضی باشد در حالیکه جواب شرط مضارع باشد.
ادوات شرط،فعل و جواب شرط را مجزوم می کنند.
بعد از ادوات شرط بلافاصله یک فعل به عناون فعل شرط قرار می گیرد و جواب شرط نیز یک فعل و یا یک جمله است.
سلام. امشب ماه کامله البته تقریبا. یعنی الان ماه شب سیزده ست. خیلی قشگه. وقتی به ماه نگاه کردم دلم برای مبینا تنگ شد یهو... چند وقته ندیدمش آخه.. بزودی می بینمش...
امروز فیلم سرخ پوست رو دیدم. نمی دونم یه سریا چرا میگن تهش بازه:/ تهش کاملا واضح و روشن بود... خیلی دوستش داشتم فیلمو.. معرکه بود.. اونم با بازی فوق العاده ی نوید محمد زاده... کراش زدم روش. فکر میکردم نوید فقط نقش آدمای بدبخت و بیچاره رو خوب بازی میکنه اما دیدم نه بابا. این خیلی خوبه. نقش این
جواب بازی سلطان قلبها
جواب بازی سلطان قلبها را در تمامی مراحل را می توانید از بخش های زیر دریافت کنید ، کاملا بروز است و چنانچه تغییری در پاسخ ها پیش آید در همین صفحه بروزرسانی می شود.
جواب مراحل بازی سلطان قلبها
جواب مرحله 1 فصل 1 بازی سلطان قلبها
دود / ذات / پاک / باد / برف
جواب مرحله 2 فصل 1 بازی سلطان قلبها
پول / چاق / پدر / تاج / دست
جواب مرحله 3 فصل 1 بازی سلطان قلبها
پشه / جلد / عسل / پله / خون
جواب مرحله 4 فصل 1 بازی سلطان قلبها
تاب / ترس / پست / راز / تی
میخوام یه کسب و کار نتی راه بندازم ...
خیلی وقته تو فکرشم ولی خب همتشو نداشتم...
با این وضع معیشتی مردم به نظرتون کدوم یکی از این سه تا مورد میتونه منبع درآمد باشه؟
زیور آلات بدل (که خب خدایی خودم خیلی وقته نخریدم)
جوراب و گلسر
لوازم آرایش...
اولی و دومی ریسک خراب شدن ندارن .اولی ریسک اینکه چیزی که میاری با سلیقه خیلیا جور نباشه رو داره .
جوراب خراب نمیشه اما ممکنه دمده بشه یا اصلا خود شما حاضرید نتی جوراب بخرید؟
اگه نظر دیگا ایی دارید ازش استقبال
مدتی بود تعجب می کردم از اینکه نیستی
پیام میدم جواب نمیدی
پست هات و میخوندم و بهت راجبشون میگفتم
حالت و می پرسیدم ....
نگو دو طرفه بود
من خیلی وقته ازت پیامی دریافت نکردم
نمیدونم مشکل از کجاست
تنها راهی که به ذهنم رسید اینکه پست بزارم
+سلام خواهرم
رسم برادری رو به جا آوردم و اصلا ترک نکردم
اما چه کنم متوجه نشدم که مشکل اینه که نه پیام های تو به من رسید نه پیام های من به تو
امیدوارم بتونی توی اینپست نظر بزاری و بهمنشون بده
یا چند وقته دیگه شکلات دوست ندارم، یا خیلی وقته که یه شکلات درست و حسابی نخوردم...
یا بی کیفیت شدن یا بی مزه. یا زیادی تلخ، یا زیادی شیرین...
جی یه بسته شکلات برام آورده بود از این خارجیا.. با اشتیاق باز کردم ولی از اونایی بود که خیلی شیرین بود... ولی بازم میشد یه کاریش کرد تا اینکه دیدم توش کشمش ریختن! :(
ادامه مطلب
سلام دوستای خوبم، میگم که من خیلی تغییر کردم، یادتونه خانوم رشیدی رو که اول سال میگفتم که چقدر دوستش دارم؟؟؟ خوب الان می بینم اونقدرا هم دوستش ندارم، یعنی اون چهره ی قبلیش دیگه جلو روم خراب شده، به خاطر هزار و یک دلیل، بهش گفته بودم که از دستش ناراحتم، امروز منو صدا کرد که بهش بگم چرا ناراحتم، اما من هیچی نگفتم، چون امروز دیدم دیگه چزی ندارم که بهش بگم، یعنی اون چیزایی که قبلا مهم بود برامو آزارم میداد و ناراحتم میکرد، امروز اونقدر بی اهمیت
پای تو گیرم من یه چند وقته که بعد رفتنت دریا نمیرممیترسم آخه بی هوا بارون بیاد دست کیو باید بگیرمهر شب تو رویام من تو رو میبینمت میگی کنارم خوبه حالتمیخندی و باز من گلای صورتی میذارم عشقم روی شالتبزن بیرون از تنهایی برگرد کنارمهمونم که برای دیدن تو بیقرارمنرو از روزگارم که من طاقت ندارممنم مثل تو به تنها شدن عادت ندارم
.
.
دوستت دارم
خیلی وقته عمر من شدی نفسم به نفست بند شده
نمیتونم بدون حس حضورت تو زندگیم زندگی کنم
یک روز شادم
یک روز غمگین
ح
اینطور نیست که بگوییم به خاطر کلیشه شدن یک سری عبارتها در زبان و از دست دادن معنای اصیلشان دیگر ناچاریم احساسات واقعی را با اموجیها و شکلکها نشان بدهیم. کافی است قدری تأمل کنیم. مثلاً ممکن است شما بگویید که وقتی از کسی احوالپرسی کنیم و بگوید که «خوبم»، حدس میزنید که این عبارت را از سر عادت گفته، و لزوماً دلالت بر خوب بودن حال او ندارد، و به این نتیجه میرسید که اگر حالتان خوب باشد، گفتن «خوبم» مقصود را به درستی منتقل نمیکند، و لاز
میترسم. از قوی بودن میترسم. از اینکه بدونم تهِ این ماجرا چیه میترسم. میگن «حرفای خوب بزن یارو. الکی خودتو درگیر تیرگی و سیاهی نکن.» ولی نمیگنجه. این حرفا توو زبونم نمیگنجه. من خیلی وقته از یادم رفته چجوری باید حرفِ خوب زد. هرچند از حرفِ خوب زدن هم میترسم. میترسم فکر کنن حالم خوبه و کمکم نکنن. من به کمکشون نیاز دارم آخه. به کمکِ همهشون. من یه وابستهی کارنابلدِ الکی خوش بودم که نمیتونستم بگم بهشون نیاز دارم. اونام هیچوقت نبودن.
دانلود اهنگ سیزده بدره امسال وقته شوهره امسال چیزی که فراوونه دختر پسره امسال اهنگ قدیمی جلال همتی بنام ۱۳ بدر سیزده بدره امسال وقت شوهره امسال
دانلود اهنگ سیزده بدره امسال وقته شوهره امسال
عید اومد و باز سیزده بدر شد
سیزده بدر و سیزده بدر شد
غمهای گذشته دست به سر شد
سیزده بدر و سیزده بدر شد
باید که بری از خونه بیرون
گل تاج سر کوه و کمر شد
سیزده بدر و سیزده بدر شد
ادامه مطلب
1 شما باید با احساس درونیتون جواب میدادید ولی فقط یه سری چیزای حفظ شده تحویلم دادید.
2هیشکی دقت نکرد چرا از چی میترسیو دوبار نوشتم و فقط یه بهش جواب میدادید
3من داشتم کاملا جدی ازتون میپرسیدم اما هیچ جواب جدی نگرفتم
4 سوال عنصرتون چیه یه سری گزینه داشت.مث چوب فلز خاک اتش اب باد و ......
5از این به بعد وقتی ازتون سوال میکنم مث ادم جواب بدید و به اسم نویسنده پایین مطلب دقت کنید.
اما فائقه...
فائقه ششمه... هر وقت بگه خانم شما خیلی شبیه خانم مهدوی هستین، میفهمم تو ذهنش یه معلم خوبم...
امروز که رفتم سر کلاس نه رنگ و روش خوب بود نه چشماش...
اولش گفت جسمیه، خوبم خانم ولی نبود... معلوم بود...
یکم که گذشت، رفت بیرون و برگشت، دوباره که پرسیدم خوبی؟ گفت خانم بعدا باهتون حرف میزنم و من منتظر شدم بشینم پای حرفهاش...
.
دستمو انداختم دور گردنش، باهم راه رفتیم و حرف زد...
میدونی من هیچی نداشتم بگم... اصلا غمم شد از حرفش... فقط گوش دادم به ح
میدونی، من خودم میتونم یهجوری حال خودمو خوب کنم، یا حتی به خودم تلقین کنم که خوبم؛ اینطوری واقعا خوب میشم اما وقتی شماها هر روز میاید میگید چرا رنگت پریدهست، چرا اضطراب داری، چرا چند وقته سرحال نیستی، چهقدر لاغر شدی، وای استخون فلانجات میاد زیر دست! چرا زیر چشمات گود افتاده؟ مریضی؟ چرا چرا چرا... چرا از من نمیکشید بیرون؟ چرا راحتم نمیذارید؟ هیچ میفهمید اینطوری داغون تر میشم؟ میفهمید وقتی مدام تو فکر حرفاتونم نمیتون
سوال: چرا آقایان موقع غذا خوردن حرف نمیزنند ولی خانم ها حرف میزنند ؟
- جواب مرد: چون مردها مودب تر هستند
- جواب زن : چون مردها کم هوش هستند و در آن واحد نمیتوانند دو کار رو باهم انجام بدهند
سوال: چرا خانم ها دو برابر مردها حرف میزنند؟
جواب مرد: چون کم حرفی نشانه خرد است
جواب زن: چون زنها باید هر چیزی را دوبار تکرار کنند تا مردها متوجه شوند
سوال: چرا خدا ابتدا مرد را آفرید بعد زن را ؟
جواب مرد: چون مرد بهتر از زن است
جواب زن: چون اول خدا میخواست تمرین
به نام خدا
یه مدت یه سفر بودم. بعد یه سفر دیگه. دوباره یه سفر دیگه. و لای اینا وقت نمی شد خودمو توی آینه نگاه کنم حتی. طوری که وقتی همین هفته ی قبل نگاه کردم، یهو برگشتم و دوباره نگاه کردم. جدی جدی حس کردم خودمو خیلی وقته ندیدم. حتی یه لحظه فک کردم که فک نمی کردم این شکلی باشم. ولی این شکلی بودم. اول گفتم خب دارم پیر میشم. نرماله. بعد گفتم نه، واقعاً مدتها به خودم فک نکرده بودم. خیلی وقته خیلیا رو ندیدم. احتمالاً بازم نبینمشون! به طرز زیرپوستی دیگه ه
یه چیزی ذهنمو مشغول کرده
یه سری علایق مهدی چیزایی هست ک من قبلا بشدت دوستشون داشتم
مثل گوش دادن ب آهنگ بی کلام قبل از خواب
اما من خیلی وقته ک دیگه این کارهارو نمیکنم
خیلی وقته ک آرامشو تو چیزای دیگه پیدا کردم
دیگه ب آرامش سطحی این چیزا قانع نمیشم...
امیدوارم تو این مسائل مایوسش نکنم
+ یکی از آهنگای دیشب آهنگ جورج مایکل برای آنه شرلی بود و خب من رو برد به دوران دبیرستان که هی گوش میکردم... خیلی دوست داشتم...
و بعد بحث آنه شرلی شد و رویاهای دخترونه ش.
من و مامان تفریحات دونفره جالبی داریم. یک مسابقه ورزشی پیدا میکنیم و بدون هیچ اطلاعات تخصصی درباره اون رشته در مورد تک تک جزییات اون مسابقه اظهار نظر میکنیم.
وقتایی که المپیک شروع میشه، بهشت ماست. از شیرجه گرفته تا ژیمناستیک، شمشیر بازی و جودو ساعتها مسابقه ورزشی میبینیم و درباره نقاط ضعف و قوت هر شرکت کننده بحث میکنیم.
یک مدت اصلا خوراکمان کشتی کج های آزاد بود، از آنها که تا سرحد مرگ دو نفر یکدیگر را در رینگ میزنند.
مادر تربیت بدنی و ر
از جبهه می گفت .. از کشته شدن .. از ترس از مرگ .. از رسوایی انسان که چه دلبسته، و ناآماده برای دیدار اوست .. تنهایی و نبودن راه برگشت .. از روز روشن شدن شب تاریک غرب کشور در جنگ .. از توسل به امامزاده موقع نزدیک شدن تیر دشمن و جواب گرفتن .. از تکه های بدن رزمنده که به دوش می کشید .. از رفاه زده های فراری از جنگ با متجاوز به خاک وطن ..
اما امروز مرگ رو خییییلی از خودش دور می دید ..
شاید من هم جای او بودم امروز بیش از هر کسی دیگه مشتاق عاشقی کردن با دنیا ب
بچه ها من چون پستارو یه عدشو میحذفم یه عدشو نگه میدارم! بعضی از دوستان سوال میپرسن احساس میکنم جواب رو نمیبینن چون میزنم بخار میکنم همه چی رو !! نمیتونم این عادتمو ترک کنم دیگه چه کنم نه ولی تاچند روز آینده وب رو خوشگل موشگل میکنم قالب اینا میزارم پستارو حالا اگه خواستم مرتب میکنم اگه نه که از نو شروع میکنم و دیگه هم حذف نمیکنم!
اگه سوالی پرسیدین من جواب دادم منتهی شما جواب رو ندیدین بپرسین بگم که یه وخ خدایی نکرده بی احترامی نشده باشه ! :)
* غزل
چند روز پیش یک لینک پیام ناشناس گذاشتم و نوشتم که این مطلب برای شماست. شما بنویسید.
پیامی که برایم آمد این بود: "خوبم"
انتظار نداشتم مطلبی انقدر کوتاه باشد!
اما امشب با خودم فکر کردم که چه اشکالی دارد مطلب فقط یک کلمه باشد؟ چرا ساختار ذهنی من همیشه دنبال جملات طولانی و ادبی برای یک مطلب است؟
ما ممکن است جملات و پاراگرافهایی بنویسیم تا بگوییم حالمان خوب است یا بد! در حالی که با همان یک کلمه نیز میتوانیم حالمان را توصیف کنیم.
پس امشب قصد دار
خدا به موسی گفت: ده روز دیگه پیشم بمون!
موسی گفت: چشم
وقتی موسی برگشت پیش همراهاش، دید که اونا همراه نبودن. از همراه نبودن همراهاش ناراحت شد ولی...
ولی ده روز خدا همراهش بود، پس از تنها موندنش ناراحت نشد!
ده روز موسی تنها بود.
ده روز موسی با خدا تنها بود.
خدا موسی رو خیلی دوست داشت.
من خوب نیستم، با اینحال از صدای گنجشکها لذت میبرم و منتظرم تمشکهای ملس جنگلی از راه برسند، میخندم و مادربزرگ را سفت و سخت در آغوش میگیرم. من خوب نیستم، با اینحال به کاکتوسهایم آب میدهم و با یادآوری اینکه تولد امسالم در روز پنجشنبه است، لبخند میزنم. حال آدمها را میپرسم و وقتی جواب نمیدهند، به تریج قبایم برمیخورد و سعی میکنم قدر آدمهایی که حال مرا میپرسند بیشتر بدانم. به گمانم زندگی همین است. مجموعهٔ خوببودنها
Top Notch
Fundamental
احوالپرسی کردن
1. A: Hi. How Are you?
2. B: Fine, thanks. And you?
3. A: I'm fine.
جمله 1 اول سلام می کند Hi و بعد حال نفر دوم را می پرسد و می گوید How are you?
جمله 2 ابتدا می گوید خوبم ممنون Fine, thanks و سپس می پرسد و شما حالتان چطور است و به اختصار می پرسد و شما And you?
جمله 3 نیز نفر اول در جواب می گوید خوب هستم I'm fine
چند عبارت جایگزین سلام کردن در اوقات متفاوت روز
Good morning صبح بخیر از روشنایی روز تا 12 ظهر کاربرد دارد
Good afternoon بعد از ظهر بخیر از 1 ظهر تا غروب آفتاب کاربر
کاش بدانی، وقت نبودن هاتت
چگونه گلهای قالی ، زیر ردقدم هایم
تاب نمی آورد
وچشمانم ، چگونه
حرکت کند عقربه هارا نفرین می کند
وقت نبودن هایت
حتی سینیِ فنجان قهوه
به دنبال سهم فنجان تو میگردد
کاش می دانستی
وقتی دیدنت ، دور می شود و دیر
دلتنگی ،چه طعم تلخ دارد
یه بازی گروهی اندروید هست به اسم "دور"
تو این بازی دو نفر دو نفر یه تیم میشین. کلماتی بهت داده میشه که باید هم گروهیت رو راهنمایی کنی تا بتونه کلمه رو حدس بزنه
حالا تجربه راهنمایی ها و جواب های ما تو بازی:
کلمه "استکان"
راهنمایی: چایی رو با چی میخوری؟
جوابها: دهن، لب، دست!
کلمه "سلول"
راهنمایی: بدنت از چی تشکیل شده که خیلی ریزه؟
جواب: مو! (و از آنجا که فرد بدنسازی میره) جواب بعدی: عضله!
کلمه "کباب"
راهنمایی: گوشت وقتی خیلی میپزه چی میشه؟
جواب: سوخته، ج
العربی
دختر خوبم! وارد شدن به وادی تکلیف الهی، بر شما مبارک باد. شما اکنون مخاطب خدای بزرگ و مهربان میباشید، و این شرف عظیمی است. سعی کنید دستورات خدا را یاد بگیرید و به آن عمل کنید. این، شما را خوشبخت و ارزشمند و مفید برای دیگران خواهد کرد. رهبران اسلام یعنی پیغمبر و ائمهی معصومین علیهم السلام بهترین پیشوایاناند؛ سعی کنید آنها را بشناسید و پیروی کنید. درس خواندن و تهذیب اخلاق و هوشیاری سیاسی همراه با تلاشهای انقلابی، وظائفی هستند که دخ
متن آهنگ عشقت رضا یزدانی
Lyrics Music Reza Yazdani
Eshghet
ترانه و شعر آهنگ عشقت رضا
یزدانی
با نگاه تو تازه فهمیدم سر این چشما جونمم
میدمتو بخوای از من مرگم آسونه جز تو چی دارم منه دیوونه
روزگارم سخت روزگارت خوش پرم از این غم غمه آدم
کشتو با لبخندت دردمو کم کن من پر از حرفم پس شکنجم کن
عشقت همه چیز من بود وقته عاشق شدن بود کارم بی تو
تمومه جز تو کی آرزومهعشقت همه چیز من بود وقته عاشق شدن بود کارم بی تو تمومه
جز تو کی آرزومه
تکست آهنگ عشقت رضا یزدانی
عشقت هم
کاش بدانی، وقت نبودن هایت
چگونه گلهای قالی ، زیر ردقدم هایم
تاب نمی آورد
وچشمانم ، چگونه
حرکت کند عقربه هارا نفرین می کند
وقت نبودن هایت
حتی سینیِ فنجان قهوه
به دنبال سهم فنجان تو میگردد
کاش می دانستی
وقتی دیدنت ، دور می شود و دیر
دلتنگی ،چه طعم تلخ دارد
سلام دوستای گلم
خوبین خوشین
منم خوبم ساعت بیست دقه به هفت صبحه
خداروشکر از ی بحران بزرگ عبور کردم و روزگارم با همسر بروفق پاشا س خخخخخخخخخ
خدا خیلی کمکم کرد که آروم بگیرم
داشتم الکی الکی به خودکشی و طلاق فکر میکردم
میدونین ی چیزی مث ی حمله بهم دست داده بود و فک میکردم همه بر علیه من هستن دوست داشتم تمومش کنم
ولی خب لطف خدا شامل حالم شد
آروم شدم و خوبم خداروشکر
دوروز خیلی عالی با پاشا داشتم
تربیت بدون داد و فریاد
و چقدر بهم چسبید که همسر اول ا
دانلود آهنگ جدید عاشقانه و زیبای یوسف زمانی با تو با تو من غرق حال خوبم دوست دارم آهای عزیزتر از جونم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang bato bato man ghargh hale khobam doset daram ahai aziztar az jonam az Yousef Zamani
دانلود آهنگ با تو با تو من غرق حال خوبم دوست دارم آهای عزیزتر از جونم
آهای همه ی قرارم کیو جز تو دارم ♩♪/ ...تو اومدی تو زندگیم شدی دار و ندارم!×..♫
غمم نیست دیگه با تو ♩♪/ ... نه هیشکی دیگه جاتو نه نمیگیره تو قلبم!×..♫
دردونه قلبم با تو با
تصادفی پروفایل کیا رو چک کردم
یه جمله رو بیو تلگرامش نوشته بود که همیشه در جواب نبودن هاش بمن میگفت
ترجمه اون جمله : مهم نیست چقدر دوری ، مهم اینه تو دلمی (حالا بیست کیلومتر از هم دور بودیم ولی بنی دو قاره از هم دور بودیم و خودش رو بمن رساند ۴۸ ساعت تو راه بود برای دین من و بعد از ۱۵ سال اومدن به ایران دو هفته کامل کرمانشاه بود)
گفتم خدایا معلوم نیست چن نفر رو با این جمله خر کرده
پ ن: یکی از بزرگترین اشتباهات من در روابطم امتحان نکردن طرف مقابلم
اول با پاسخنامهای که شیدا از توی این کانالها گیر آوردهبود چک کردم ۳ تا درس اول رو، بعد توی دینی و عربی سر یهسری سوالها همش اینجوری بودم که کااااامان این عمرا این بشه! نکتهشو داشتیم اصلا! بعد با یکی از بچهها که دینیشو صد زده (تازه این آدم خیلی جدی نگرفتهبوده آزمون رو درس نمیخوند و تازه دو هفتهست داره میخونه از بعد قرنطینه!) ازش خواستم بفرسته جواباشو. بعد با اون چک کردم که خب شد ۶۸ درصد از ۴۴ درصد و این یعنی اشتباه وارد کردم :") درسته
باختن چقدر دلچسب است. گویی از وزن تن من چیزی کم می شود. ما به این جهان آمده ایم تا ببازیم. تا چیزی را از دست بدهیم. حتی چیزی را که هرگز نداشته ایم. من از درخت آزادترم و از آزادی کمی آزادتر. من از خودم کمی من ترم و همین باعث میشود با خودم کمی بیگانه باشم. گویی از آغاز نبودم.
وقتی که زاده شدم شکلی از عدم پا به این جهان گذاشت که اندکی بیگانه بود و می گریست. زیرا نبودن من تمام عرصه های زندگی ام را در خود داشت و چهره اش شبیه خودم بود.
از مزایای تیچر نبودن همین بس که اگر تنبلیت اومد و نخواستی بری با غیبت تو یه دونه دانش آموز اتفاق خاصی نمیفته ولی غیبت تیچر اشتباه بزرگیه و نمیتونی تنبلی کنی و نری مثل همین دیروز که بنده داشتم از خستگی پرپر میشدم اما چاره ای نداشتم جز این که خودمو جمع و جور کنم و برم سر کلاس. البته خوبیش اینه که میرم سر کلاس کلا یادم میره چقدر خسته بودم و با انرژی ام باز جای شکرش باقیه
-----------------------------------------------------------------
یه روز بعد از ناهار که کمی خلوت تر بود و اون داشت قفسه هاش رو مرتب می کرد، رفتم پیشش و به نحوی که مانع انجام کارش نباشم و البته روابط سلسله مراتبی رو به هم نزنم صحبت رو شروع کردم: «چطوری همایون؟ چند وقته می خوام یه چیزی ازت بپرسم».
- خوبم جناب سعیدی ممنون. بفرمایید.
- می خواستم بپرسم چطور می تونی هر ماه سه چهار تا سفر بری؟ چطوری برنامه ت رو هماهنگ می کنی؟»
همایون اصلا فکر نکرد. سریع گفت: «من هر ماه سه چهار تا سفر
حالمو میپرسین...خیلی خوبم:)ازون خوبایی که راه میرم غذا میخورم میخندم نفس میکشم سکوت میکنم...فقط واسه اینکه نمیدونم چی باید بگم...من کنار محدثه خوشحالم!هرچقدر کم...هرچقدر کوتاه...نمیخواین خوشحال بمونم؟خیلی حالم خوبه...اصلا هم مهم نیست تو خونه یه آدم اضافه ام...واسه غذایی که بهم میدن و جای خوابمم سرم منت میذارن...که حتی نمیذارن برم کار کنم خودم خرج خودمو بدم تا نکنه خدای نکرده از زیر منتشون دربیام و دیگه نتونن شکنجم بدن و با گفتن اینکه شهریه ی دانشگ
از دوست پسرم تست چسان فسان روانشناسانه گرفتم، چون دکتر دیونه های آی فیلم بهم گف که ازش بگیر و جواب سوالاش رو بده که با جواب سوالای تو، بشینم تفسیرشون کنم.
یکی از سوالا این بود که شما احساس تنهایی میکنید اغلب اوقات؟ و اونم گفت اره. سوال دیگه این بود که ایا کسی شما رو درک میکنه و گفت نه. ایا اگر اتفاق بدی برای شما بیوفته، کسی براش مهم هست؟ جواب نه.
طبعا ببینید حس من بعنوان پارتنر ایشون چی میتونه باشه.
که تمام جواب اون سوالا برای من "اره" بود، بخا
خیلی وقته ننوشتم!
* امروز وقتی داشتم همینطور استوریهای فالویینگام رو میدیدم، تو یه استوری پرسیده بود که دوست داشتین چه شغلی داشته باشین و چه کاری انجام بدین؟ بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادیش و پولشو غیره..
* خب من اولین چیزی که به ذهنم اومد، نویسندگی بود! و یادم اومد که چقد وقته که زیاد ننوشتم!
* دلم نوشتن دوباره رو خواست و اولین جایی که تو ذهنم برای نوشتن پیدا کردم اینجا بود:)
چقدر قبلا راحت و بدون دغدغه و پر از شور و شوق تو وبلاگم مینوشتم..
خیلی وقته ننوشتم!
* امروز وقتی داشتم همینطور استوریهای فالویینگام رو میدیدم، تو یه استوری پرسیده بود که دوست داشتین چه شغلی داشته باشین و چه کاری انجام بدین؟ بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادیش و پولشو غیره..
* خب من اولین چیزی که به ذهنم اومد، نویسندگی بود! و یادم اومد که چقد وقته که زیاد ننوشتم!
* دلم نوشتن دوباره رو خواست و اولین جایی که تو ذهنم برای نوشتن پیدا کردم اینجا بود:)
چقدر قبلا راحت و بدون دغدغه و پر از شور و شوق تو وبلاگم مینوشتم..
اغلب از سر ادب و رفع تکلیف می پرسند :
چه خبر ؟خوبی ؟
تو هم از سر ادب و رفع تکلیف میگی خوبم ممنون .
چرا باید راست اش را بگی ؟
چرا باید برای کسی که حال و روزت براش اهمیت نداره یا اساسا خوش اش نمیاد که بدونه حال تو خوب نیست ، خودت را بریزی بیرون ؟!
در حال مرگ هم که باشم میگم خوبم !
کسی که تو براش اهمیت داری با یک دو دو تا چهارتای ساده هم میفمه حال و روزات خرابه و به دادت می رسه .
خیلی سخت نیست فهمیدن این که کسی احتیاج به کمک یا حضورت داره ...
نمیگم از سر ادب
به نام خدای مهربون
چن وقته پیش یه ماجرایی پیش اومد که سه جبهه به وجود آورد
و من توی یکی از اون جبهه ها قرار گرفته بودم
امروز یکی دوماه از اون ماجرا گذشته
هر کودوم از این جبهه ها فکر می کردن حق با اونهاست و بقیه رو مقصر میدونستند
در حالی که حقیقت این بود که هر سه جبهه دچار سوءتفاهم شده بودن
دیشب داشتم به این فکر میکردم که این وسط فقط خدا میدونست که چی پیش اومده
یه لحظه به این فکر کردم خدا چه واکنشی نشون داده با دیدن این قضاوت های ما
و احساس ک
یه تکنیکی هست تو این سازمانا و تشکیلاتا، برای وقتایی که نمی تونن باهم ارتباط مستقیم داشته باشن، همو ببینن یا باهم صحبت کنن به هر نحوی.
من تو فیلم نفس دیدمش برای اولین بار. فکر کنم عضو مجاهدین خلق بودن اونا، نمی دونم. ندیدیش احتمالا، بعید می دونم.
ولی حالا، می دونی اون تکنیک برای چیه؟
برای اینه که تو همین شرایطی که گفتم از حال هم خبردار بشن.
یه نشونه که می گه: "من زنده ام."
فکر کنم تو کتاب من زنده ام هم همین جوری بود، نمی دونم نخوندمش. یه کلیپی بود
#بودن_یا_نبودن
درهای شب را بستهحواسم را در چادر شب پیچاندهاماچه بی قرارم باز امشب!دلم،دلم آکنده از هیاهودم به دم آکنده ام از حسی که می دانم و نمی دانم چیست! امشب سرشار از انبوه دلشوره های آشنا رقص هزاران سایه طنین آشنای یک صدا! چه کشنده است مرز بین بودن و نبودن ها!تنهایم اگردلم از چه بی قرار است امشب!
گاهی می ترسم از خودم!گاهی فرار می کنم از آنکه می دانم هست،و نیست اما دیگر در این روزها کنارم! گاهی دروغ می گویم که نیست آنکه رفته و رفته تا که
حوالی دی ماه سال گذشته دانشجویان روان شناسی بالینی دانشگاه ی گروه در مانی تشکیل دادن و تو چنل دانشگاه فراخوان دادن
برا اول تستش همون بهمن ماه رفتم نمره افسردگی من 28بود 29 افسردگی شدید هست
بعدعید کلاس ها شروع شد یک جلسه 8 9 نفره ادمای مختلف با افسردگی های مختلف،
خیلی ها بهم گفتن مگه فایده داره؟ تو کجات شبیه افسرده هاست؟
رفتم و کلاسام ادامه دادم
دیگه جوری بود ک برای تشکیل کلاسا دل تو دلم نبود
اواخر خرداد کلاسم تموم شد
اون حال خوبی ک داشت
هوووراااا بالاخره بخش دومم تموم شذ این فصل رو یه خورده تند خوندم یعنی تا آخر کتاب تصمیم دارم تند بخونم. فردا تمومش میکنم بالاخره و خدایی نشستم پاش چیزی که این چند وقته اصلا نداشتم. زبانم خوندم دیگه بقیه کارام مونده که الان برم حموم بعدش اگه وقت شذ چون پسر دایی بابام دعوتمون کرد خونشون یهویی شد نمیدونم چرا. اهان برای این که اون شب که رفتیم خونه دایی بابام اینا نبودن واسه همین بود. بگذریم خبر دست اول دیگه ای ندارم و همچنانم نمیتونم عکس بذارم
نیاز داریم به یک نفر که بپرسد " بهتری ؟ "و بی تعارف بگوییم " نه ! راستش اصلا خوب نیستم ... "نیاز داریم به کسی که از بد بودن حال ما ، به نبودن پناه نبرد ، که بشود بگویی خوب نیستم و او بماند و بسازد و با حرف هایش ، امید و انگیزه و لبخند بیاورد .که برایش خودت باشی و برای نگه داشتن و ماندنش نقاب " من خوبم و همه چیز رو به راه است " نزنی .نیاز داریم به یک نفر که رفیق باشد ، نه دوست !که " دوست " یار شادی و آسانی ست و " رفیق " شریک غم ها و بانی لبخند ها ...که فرق
با سلان خدمت همه دوستانکسانیکه دنبال تحقیق درباره خوب بودن یا نبودن نتورک مارکتینگ هستند بدانند نتورک مارکتینگ خوب نیست اصلا خوب نیست اما اما اما
در میان نتورک مارکتینگ هایی که در کشورمون فعالیت میکنند هستند شرکت هایی که واقعا خوبند واقعا جواب میدن واقعا پول میدن واقعا از شرکت های ایرانی حمایت میکنند واقعا به رویاهاتون میرسید اما اما اما
ذهنیت های ما مردم نسبت به نتورک منفی هستش بخاطر عملکرد چندتا شرکت اما نباید این تفکر رو برای همه شرکت
هی یه کلمه آناتومی میخونم، هی وسواس دارم تله رو چک کنم ببینم جواب پیام سین شده ام رو داده یا نه هنوز! یه طرف ذهنم بهم میگه دختره ی احمق! حقته! خودتو کوچیک کردی رفتی دوباره ساختی همه چیو غافل از این که ریشه خرابه! بکش بکش!
یه طرف مغزم، میگه نه اینجوری نگو. شاید همون لحظه که خواسته جواب بده نتش پریده، بعدا هم شاید یادش بره اصلا. سخت نگیر زود قضاوت نکن...
تو پیام آخرم عکس عصر بیمارستان رو فرستادم که جات چه قدر خالیه کنارم بخندی قهوه بخوریم. حدس میزن
بابا جان! قلبم خالی است. مرگ تو با تهی شدن وجود من برابر بود. انگار چیزی را گم کردهام و ان چیز تو هستی. ندیدن و نبودن تو برایم سخت است. دیگر منزل پدری برای من چه معنی میتواند داشته باشد؟ وقتی تو نیستی تا باغچه ها را آب بدهی؟ تو نیستی تا در را به روی ما باز کنی و ساکت و آرام یک گوشه بنشینی و بازی بچهها را نگاه کنی. خانه خالی است، قلب ما خالی است.
تکتک سلولهای بودن ما درد میکند. حالا دیگر من از چه کسی سراغ بچگیهایم را بگیرم؟ خاطره اولین کفش
یکسال بیشتر است که هر روز صبح در تلگرام با یک بیت شعر یا یک متن کوتاه سلام میدهد. گاهی بی جواب میماند سلامهایش و گاهی شبها جواب سلامش را میدهم. چند روز پیش نوشت تو مگر در آمریکایی که سلام صبح مرا شبها جواب میدهی
این رفتار جز دوست داشتن نام دیگری هم دارد؟
به نام نامی الله
بودنهایم در میان کوهی از نبودنها گم شد، ناپیدایی که سخت پیدا میشود.
به دنبال ارزش بودن راهی ناهموار را برای رسیدن شروع کردم، اما در آخر جایی
برایش نیافتم.
ناامید و نالایق، با سری افتاده از شرم حضور با کولهباری از غمهای بیشتر شده
راه برگشت در پیش گرفتم، اما انگار در تقدیرم برگشت نقاشی نشده بود. جایی
را که آخر راه با چشمهای خسته میپنداشتم،فریبی از جنس خطای قلبیام بود
که اگر به عقب برمیگشتم خطایی بزرگتر را به دو
-----------------------------------------------------------------
یه روز بعد از ناهار که کمی خلوت تر بود و اون داشت قفسه هاش رو مرتب می کرد، رفتم پیشش و به نحوی که مانع انجام کارش نباشم و البته روابط سلسله مراتبی رو به هم نزنم صحبت رو شروع کردم: «چطوری همایون؟ چند وقته می خوام یه چیزی ازت بپرسم».
- خوبم جناب سعیدی ممنون. بفرمایید.
- می خواستم بپرسم چطور می تونی هر ماه سه چهار تا سفر بری؟ چطوری برنامه ت رو هماهنگ می کنی؟»
همایون اصلا فکر نکرد. سریع گفت: «من هر ماه سه چهار تا سفر
لقمان حکیم گفت: من سالیان دراز است که با داروهای مختلف مردم را مداوا کردم؛ و نتیجه گرفته ام؛که هیچ دارویی بهتر از “محبت” نیست !کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟ لقمان لبخندی زد و گفت؛ “جواب سلام را با سلام بده،- جواب تشکر را با تواضع ، جواب کینه را با گذشت
ادامه مطلب
اول بگم که این یه مطلب کوتاه و کلش تو همون عنوان هست ولی معمولا یاس جواب کامنتا رو خیلی کم میده و یه جورایی اگه صفحه ایسنتاگرامشو دیده باشین میشه گفت که اصلا جواب نمیده حالا چه به خاطر مشغله زیاد یا هر دلیل دیگه ای داره.
ادامه مطلب
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان در وبلاگ پرورش اندام تیم فیتنس پرو fitnesspeo :
خیلی وقته که به دلیل مشغله کاری و ایجاد شدن برخی از مشکلات نمی تونستم که وبلاگ رو اپدیت کنم با اینکه واقعا زمان زیادی رو از من میگیره ولی از امروز به بعد سعی میکنم باز هم مطالب جذاب و بروزی رو در اختیارتون قرار بدم تا استفاده کنید در ضمن هر گونه نظر با پیشنهادی داشتید پایین همین پست بذارید تا جواب بدم چون اگه حمایت شما دوستان نباشه ادامه دادن دشوار میشه.... موفق و ورزش
یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می شدی.مثل همه ی دیوونه ها...پیشونی ت رو می ذاشتی رو پیشونی م.چشمای مشکی ت می اومد جلوی چشمام... می گفتی حالا از دور منو ببین. بعد من چشمات رو نگاه می کردم.تو چشمات خودم رو می دیدم. یه بچه ی شَر بودم که میخ و چکش به دست،تو چشمات حرکت می کردم.میخواستم برم تو قلبت اسمم رو حک کنم.مثل بچه ای که رو میز چوبی مدرسه ش اسمش رو با تیغ مداد تراش حک می کنه. که بگه ایها الناس اینجا برای منه. کسی نیاد جای من
مجموعه ای از سوالات نهایی چندسال اخیر
فرآیندی که در آن با استفاده از نورخورشید مولکول های آلی ساخته میشود... نام دارد.
جواب / فتوسنتز
میانبرگ گیاهان دو لپه و تک لپه شامل یاخته های نرم آکنه یا سخت آکنه است؟
جواب / نرم آکنه
کلروفیل بخش اعظم کدام نورها را جذب می کند؟
جواب / بنفش و آبی
ادامه مطلب
صبح بخیرررررر ^______^ من خیلی سرخوشو خوشحال پاشدم. عجیب اینجاست بر عکس این چند وقته اصلا خوابم نمیاد. دیروز روز خوبی بود بعد از مدتها کلی کار کردم. کتابمو کلی جلو بردم زبانمو خوندم. با یه دوست هم حرف زدم. یه جا تو حرفا بهم گفت فلسفه سخته چون از یه جایی به بعد دیگه ترجمه اش جواب نمیده باید ادم متن اصلی رو بخونه یا این که چند تا ترجمه انگلیسی رو. خب من به نظرم حرفش درست اومد. بعد به این فکر کردم یعنی من میتونم و از پسش بر میام که زبانمو این همه قوی کنم.
✳️ سوالات فصل دوم علوم ✳آب و هوای سالم
1- از چه راه هایی هوا آلوده می شود؟جواب:1-سوخت های فسیلی 2-دود ماشین ها 3-کارخانه ها 4-استفاده نادرست از سوخت ها
2-چه کارهایی به حفظ هوای سالم کمک می کند؟جواب:استفاده کمتر از وسایل نقلیه شخصی و استفاده بیش تر از وسایل نقلیه عمومی،خارج کردن خودروهای فرسوده از رفت و آمد درخیابان،بردن کارخانه ها به خارج شهرها ،مثلا شهرک های صنعتی و استفاده از انرژی های سالم و پاک مانند گاز ،برق و انرژی خورشید
3-انسان از آب
با سلام
دوران راهنمایی به بعد تصمیم گرفتم که محکم درس بخونم. یه روز خاله ام اومد خونه گفت چرا اینقدر زیاد درس میخونی گفتم که میخوام جواب زن و بچه در اینده بدم. بعد خاله ام این موضوع رو برای پسرش تعریف کرد ولی اون تغییری نکرد. الان اون ویزیتور شده و داره جواب زن وبچه رو میده. و من هنوز دارم جواب خودم رو میدم. تو این موندم که من تو اون سن چه جمله ای گفته بودما عجیبه.
گاهی آدم میخواد خودش رو برای آدمی ناشناس معنا کنه.
گاهی هم میخواد برای همهی به ظاهر آشناها بیمعنی بشه.
زمانی عجیب میشه که بخواد همزمان این دو اتفاق رخ بده.
اونوقت فقط نبودن هست که این دو شرط رو ارضا میکنه.
نبودن یا عدم...عدم کلمه بهتریه...کاش میشد معدوم شد...هم در زمان و هم در مکان.
گاهی هم میشه که خودتو رو نمیشناسی.حس میکنی این بدن و این روح هیچگاه همراه هم یک انسان رو تشکیل ندادن.شاید اون موقع به کمک بقیه نیاز داشته باشی...تا معنات کنن...برای خ
باشه مامان
قول میدم...
اونجور که دوست دارم زندگی کنم.
من دیگه اونی نیستم که تا می رفتی بیرون لپتاپو روشن می کرد.
دیگه یه درسخون تک بعدی نیستم.
نقاشی می کشم، با اینکه دوست ندارم. اتاقم همیشه مرتب شده، روزم برنامه داره، درسامو به موقع می خونم نه شب امتحان. حتی نماز می خونم.
به خاطر تو.
من مثل دانش آموزات نیستم که تا نصفه شب با دوستاشون چت کنن.
شاید یه زمانی میتونستم باشم...
ولی میدونی؟
دیگه زیر بالشم کتاب نمی ذارم، پنج تا کتاب نمی برم مدرسه، مثل یه کو
آشنایی به زبان ترکی استانبولی
Merhaba سلام
Merhaba سلام
Benim adım Ahmet. Sizin adınız ne ? اسم من احمد است. اسم شما چیست؟
Benim adım Diana اسم من دیانا است.
Memnun oldum خوشبختم
Ben de memnun oldum منم خوشبختم
Nasılsınız? خوبین
Teşekkür ederim, iyiyim. Siz nasılsınız? ممنونم خوبم شما خوبین
Teşekkür ederim, ben de iyiyim ممنونم منم خوبم
http://turkish-course.ir
سلام دوست خوبم!
امیدوارم که حالت خوب باشه.
نمیدونم میدونستی یا نه که کامنتایی که واسه کسی میفرستی اگه یه دایره خاکستری کنارش بیفته،یعنی خونده شده.
و من دوتا کامنت واست گذاشتم.
یکی احوالتو پرسیدم و یکی دیگه سال نورو بهت تبریک گفتم!
من جدا بدم میاد کسی بخونه حرفامو ولی جواب نده
بیا رک و پوست کنده بهم بگو مشکلت چیه؟و چرا از دست من دلخوری؟
+اگه باهام راحت نیستیو دوست نداری کامنتای منو ببینی بهم بگو تا فطع دنبال کردنو بزنم،اصلا خجالت نکش:)
گوشهی کافهی شلوغی در خیابان انقلاب، همنشین یک دوست قدیمی هستم. تلفنم زنگ میخورد. جواب میدهم و سعی میکنم بین آن همه صدای مختلف، مامبزرگ را پیدا کنم. از آن طرف بلندبلند حال و احوال میکند و قبل از آنکه جواب بدهم میگوید روزت مبارک. با داد و فریادی که بشنود میگویم روز خودت مبارک. میخندد و خجالتی جواب میدهد من که پیرزنم. هزاربار، هزاربار، هزاربار قربانصدقهاش میروم.
درباره این سایت